جدول جو
جدول جو

معنی نخاله گوی - جستجوی لغت در جدول جو

نخاله گوی
(دَ کُ)
هرزه و بی معنی گوی. (آنندراج). مقابل زبده گوی و نغزگوی و گزیده گوی:
بودی نخاله گوی دم از مدح شه زدی
خود را دقیقه سنج و سخن بیز میکنی.
ظهوری (از آنندراج).
رجوع به نخاله شود
لغت نامه دهخدا
نخاله گوی
هرزه گوی
تصویری از نخاله گوی
تصویر نخاله گوی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نُ لَ / لِ)
عمل نخاله گوی. رجوع به نخاله گوی و نخاله شود
لغت نامه دهخدا
(نُ لَ / لِ)
عمل نخاله کوب. رجوع به نخاله و نخاله کوب شود
لغت نامه دهخدا
(لَ /لِ گَ)
عمل و صفت ناله گر:
یار ار گهی به چاره گری یاریم نکرد
باری حسن به ناله گری یار شد مرا.
میرحسن دهلوی (از آنندراج).
رجوع به ناله گر و ناله شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نخاله گویی
تصویر نخاله گویی
عمل نخاله گوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نخاله کوبی
تصویر نخاله کوبی
عمل نخاله کوب
فرهنگ لغت هوشیار
نابیخته کوب آنکه نخاله گچ وآجرباقی مانده رادرهم کوبد، آلت کوبیدن نخاله کلوخ کوب
فرهنگ لغت هوشیار
نالندگی نالانی: یارار گهی بچاره گری یاریم نکرد باری حسن بناله گری یا رشد مرا. (حسن دهلوی ظنند. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار